از زمانی که ما مرحله تکامل کروماگدون را ترک کردیم، انسان ها داستان می گفتند، شاید حتی قبل از آن! داستانها و عناصری از داستانها وجود دارند که در طول صدها و حتی هزاران سال از دهها نسل منتقل شدهاند.
مهم نیست در چه ژانری فیلمبرداری می کنید یا می نویسید، هیچ چیز بهتر از یک داستان خوب و خوب روایت نشده نیست. عناصر اساسی یک داستان با ساختار خوب چیزی است که تا به حال همه می دانند - سفری که باعث می شود قهرمان یا شخصیت اصلی در پایان تغییر کند.
ترفند واقعی خلق یک فیلم برجسته لزوماً یک طرح پیچیده نیست. برعکس - ساده بهتر است. برای خلق یک داستان به یاد ماندنی، لازم نیست کل جهان را بنویسید. پیچیدگی آن کمتر و بیشتر در نحوه بیان آن است. تا زمانی که داستان شما پیش می رود و در نهایت منجر به تغییر یا درس آموخته می شود، شما اصول یک داستان محکم را دارید.
یک پایان عالی
فیلمبرداری یک فیلم
یک داستان واقعاً به اندازه پایانش خوب است. اگر بخواهم برای لحظهای شخصی باشم، فکر نمیکنم در نوشتن پایانها عالی باشم. اما نکته مهم این است که دارم روی آن کار می کنم!
با این حال، آیا کسی تا به حال Ocean's Eleven را دیده است؟ پایان یکی از مورد علاقه های من در تاریخ سینماست. بسیاری از قطعات پازل به زیبایی در یک بسته کوچک زیبا و مرتب قرار می گیرند.
خیلی خوب.
میتوانم صادقانه بگویم که میتوانم تمام روز اینجا بنشینم و در مورد لحظات و پایانهای فیلم مورد علاقهام بنشینم (و شاید روزی این کار را بکنم)، اما بیایید اینجا به اصل موضوع برگردیم. انتهای آن باید بیشتر، اگر نه تمام انتهای شل، گره بخورد. پایان را کوتاه، شیرین و مهمتر از همه ساده نگه دارید.
یک پیام داشته باشید
زندگی قبیله
با فیلمت چی میخوای بگی؟ حتی فیلمهای کم رنگ قهوهای، حداقل فیلمهای خوب، نکتهای دارند. به عنوان مثال، زندگی برایان؛ فیلمهای مونتی پایتون چیزی نیست که بیشتر افراد آن را هنر عالی بدانند، زیرا پوچگرا هستند یا مسیر خود را دنبال میکنند، اجازه ندهید دیگران نحوه زندگیتان را دیکته کنند، و - البته - همیشه به جنبههای روشن زندگی نگاه کنید.
مانند بسیاری از موارد، اگر نه همه موارد موجود در این لیست، سادگی امری کلیدی است. بهترین راه برای دستیابی به مخاطبان گسترده، داشتن یک پیام ساده است.
تکرار
چیزی که یک فیلم خوب را می سازد
این عنصری است که گاهی اوقات نادیده گرفته میشود، اما تکرار میتواند بسیار مهم باشد، و من به طور لحظهای دلیل آن را توضیح میدهم. بیایید به یک مثال نگاه کنیم. کاپیتان میلر (تام هنکس در نجات سرباز رایان) شغل غیرنظامی خود را مخفی نگه می دارد تا اینکه در مجموع سه بار در فیلم در مورد آن سوال پرسیده شد. او در گفتن آن تردید داشت زیرا می خواست زندگی غیرنظامی خود را از زندگی نظامی خود جدا نگه دارد. او می خواهد روزی به زندگی غیرنظامی بازگردد و همه چیز را پشت سر بگذارد و اگر این دو را با هم جمع کند، احساس می کند ممکن است مردی را که قبلا بوده از دست بدهد.
نه تنها برای راز بزرگ شخصیت اصلی پاداشی وجود دارد، بلکه این تکرار برخی اطلاعات مهم شخصیت را به بیننده یادآوری می کند و به او دلیل بیشتری برای ادامه تماشا می دهد.
از نظر روانشناسی، ما برای لذت بردن از درجه خاصی از تکرار برنامه ریزی شده ایم. فراموش نکنید که از این مزیت استفاده کنید (اما اگر می خواهید تکرار کنید، آن را خوب کنید!).